تا ثریا...

تا ثریا...

ثریا نام یک خوشه ی ستاره ای بسیار زیبا در آسمان است؛
یک خوشه ی ستاره ای باز در صورت فلکی ثور....


ساینس


علم چیست؟

در سخن پیشین حرف از علم زدیم و گفتیم جدای از خدماتی که علم به زندگی مادی بشر کرده، بیایید نگاهی متفاوت داشته باشیم به دستاوردهای علم. اما شاید بهتر باشد که در ابتدا تعریفی از علم داشته باشیم؛ ببینیم علم چیست ؟ و آیا تعریف رایجی که از علم وجود دارد تعریف جامع و صحیحی است یا خیر؟



به طور کل از دید اندیشمندان، علم یعنی "شناخت پدیده‌ها با وسایل آزمایشی معین" . علم کنونی یا Science از دوران رنسانس به بعد یعنی حدود 400 -500 سال است که پدید آمده است. برخی از نظریه‌پردازان غربی معتقدند که علم مدرن در امتداد همان علمی است که بشر از بدو تاریخ زندگی‌اش بر روی زمین بدان دست یافته است (علمی که بابلیان، سومریان، چینیان، یونانیان و رومیان، ایرانیان، هندیان و مصریان باستان را به تمدن های کهن‌شان رساند؛ و از دوره‌ای به بعد با تمدنی به نام تمدن اسلامی همراه شد).

برای بررسی ادعای این طیف از نظریه‌پردازان گریزی می زنیم به گوشه ای از کتاب « علم اسلامی؛ راهی برای رسیدن به تمدن اسلامی» [2]. در فصل اول این کتاب می خوانیم:

در یک مرور بسیار مختصر و کلی می‌توانیم بگوییم از زمانی که تاریخ مدونی از بشر در دست است و به 4، 5 هزار سال پیش باز می‌گردد، تا به امروز، دو نوع علم پدید آمده که هر کدام از این دو نوع زیر شاخه‌ها و نیز گرایش‌های متعددی دارند. این دو علم عبارتند از :  علم مدرن و علم سنتی.[1]

اما ببینیم این دو علم چه ویژگی هایی دارند که آن‌ها را از یکدیگر متمایز می سازد:

1.

اولین ویژگی علوم سنتی این است که زبانش کیفیت گراست و کمّی نیست در حالی که علوم جدید زبانی کمی و به شدت ریاضی دارند. برای مثال علوم سنتی به‌جای اینکه دائما از جرم و سرعت و وزن صحبت کند از ماهیت و جوهر و عرض صحبت می‌کند. بعبارتی بهتر است بگوییم علوم سنتی کیفی‌اندیش‌اند نه کمّی‌اندیش.

2.

دومین ویژگی علوم سنتی این است که جهان را بیشتر در حالت سمبولیک و تمثیلی و رمزآلود تعبیر می کنند... در تفکر ماقبل مدرن، جهان ظاهری دارد و باطنی؛ و امر ظاهری پنهان کننده‌ی امر باطنی است و توجهات[بشر] به امر مشهود و حسی و ظاهری محدود نمی‌شود و جنبه‌های باطنی و پنهان امور نیز مورد توجه‌اند. در تفکرات دینی هم توجه به باطن امور بیش از ظاهر آن‌هاست. مثلا  در نگاه به دنیا و آخرت، آخرت باطن دنیاست.

3.

سومین ویژگی علوم سنتی این است که به نوعی با اخلاق و دین و اسطوره پیوند خورده‌اند و نمی‌توان این علوم را از مفاهیم و معانی و احکام اخلاقی جدا کرد. مثلا در ساحت علوم اسلامی فردی تحت نام حکیم وجود دارد. حکیم کسی است که علم او از عملش جدا نیست و علم در وجود او محقق شده. بعبارتی شما به کسی که چیزی را بداند اما حقیقت آن چیز در او محقق نشده باشد عالم نمی‌گویید. اما در علم جدید عالم از عملش جداست.

یا مثلا در یونان باستان معتقد بودند که حقیقت یک مقوله را زمانی می‌شناسیم که آن مقوله در وجود ما محقق شود، یعنی فضیلت را عین معرفت می‌دانستند و معرفت را عین فضیلت. این موجب می‌شود که علم از اخلاق جدا نشود و بدین ترتیب مبادی علم کلاسیک در اخلاقیات و یا در اسطوره ها و یا در دین است و رابطه‌ی تنگاتنگی با نظام‌های ارزشی دارد.

4.

ویژگی چهارم مربوط می‌شود به هدف علم. در علم جدید فرانسیس بیکن معتقد است که هدف علم جدید ارتقاء معنوی آدمی نیست، بلکه هدف افزایش قدرت اوست. علم باید سیطره آدمی و قدرت او را بر محیط بیشتر کند، آن هم تسلطی نامحدود و نامشروط. این درحالی است که در علم سنتی هدف علم افزایش قدرت آدمی نیست بلکه هدف ارتقاء معنوی انسان است. آدمی علم می‌آموزد تا رشد کند و کمال وجودی پیدا کند. در میراث ادبیات کلاسیک ما هم گفته نمی‌شود که علم بیاموزید تا قدرت و ثروت بیشتر و لذت بیشتر به‌دست آورید بلکه گفته می‌شود که علم بیاموزید تا کمال بیشتری کسب کنید. ( در مطلبی جدا درباره‌ی هدف‌های این دو علم، چگونگی و کیفیت آن‌ها و علت این سطح تفاوت‌ها خواهیم پرداخت. إن‌شاءالله.)

در همین کتاب توضیح داده می‌شود که تا قبل از دوره رنسانس تقریباً تمام صور علمی در تمدن‌های مختلف، با اندکی تفاوت، دارای چنین خصوصیاتی بوده‌اند(خصوصیات علم سنتی)؛ اما از دوره‌ی رنسانس به بعد به دلیل سیطره‌ی اومانیسم و تغییر نسبت انسان با هستی، دنیایی که ظهور پیدا می‌کند و اقتضائات آن متفاوت می‌شود؛ دنیایی که امروز بدان دنیای مدرن می‌گوییم.

بنابراین آنچه که امروز به عنوان «ساینس» می‌شناسیم در واقع صورت علمی تمدن مدرن است و با رنسانس و تغییر نسبت انسان و هستی پدید آمده است و تا قبل از آن نیز وجود نداشته است.


با توجه به این توضیحات و اظهار نظرهای مشابهی که دیگر اندیشمندان و متفکران این حوزه، داشته‌اند، شاید بهتر باشد که گاهی به مفهوم واژه‌ی علم توجه و دقت نظر بیشتری داشته باشیم یا حداقل می‌توان قبل از «علم» نامیدن یک گزاره، کمی در مورد هدف آن و یا دستاوردها، نتایج و آثار آن تأمل کرد.




[1]    در این تقسیم بندی علم دینی و غیر دینی مطرح نیست.

  [2] این کتاب جمع‌بندی از مباحثی است که در نهمین همایش آموزشی اعضای جامعه‌ی اسلامی دانشجویان در سال 82 در دانشگاه تبریز مطرح شد. سخنرانان این همایش عبارت بودند از:  عماد الدین افروغ، سید مهدی میرباقری، مهدی گلشنی، شهریار زرشناس، حجت الاسلام رضایی، حجت الاسلام حسینیان،  غلامعلی حدادعادل،  دکتر روح الامین و سید عباس نبوی.



نظرات  (۱۲)

قبلا یه نظر طوماری گذاشتم پرید): بعد بی خیال شدم که اون مدلی نظر بذارم :-x

هر چند بر اساس تجربه ی شخصی بحث کردن درست نیست و بر اساس معیار باید حرف زد اما شاید کمک کنه به فهم مطلب... در نتیجه شخصی سازی میکنم((:

روی نرده های دور تا دور دانشگاهمون یه سری تابلو زده بودن (این بخشش مهم نیست).
یه نفر با ماژیک کنار یکی از این تابلوها خیلی کوچیک نوشته بود: ما مدرک طلبان دانش گریزیم!

تقریبا کسی نبود که این خط ریزو ندیده باشه! حتی یه بار سر همین جمله تو یکی از کلاسهامون بحثی شد درباره علم! و هدف ما از علم آموزی...

خب خیلی گذشت تا این جمله رو درک کنم! اونم به این دلیل بود که علم آموختن توی ذهنم مساوی بود با عشق و علاقه. نه فکر مدرک بودم نه کار نه پول نه حتی جایگاه اجتماعی!

اما کم کم درگیر شدم با این مسئله که هرروز هم رشد میکرد...
دور و برم پر بود از ادمهایی که شب و روزشون به درس خوندن میگذشت و اگه ازشون میپرسیدی هدفت چیه؟ یا استاد شدن بود یا از ایران رفتن و به رفاه و مقام رسیدن یا پول یا ...

بهرحال حتی کسانی هم که به درس علاقه داشتن هدفی مادی و دست یافتنی ساخته بودن از علم و براش شب و روز میدویدن. طوری به این درسها نگاه میگردن که انگار پایانی نداره و به بی نهایت میرسن باهاش...
خیلی ها عقیده داشتن که تو ایران دارن حروم میشن و استعدادهاشون معتل مونده.

من الان قضاوتی درباره طرز تفکر این آدمها ندارم. بهرحال روزهایی بود که واقعا با این افکار درگیر شدم تا ببینم واقعا میشه هدفی پیدا کرد توی این طرز تفکر یا نه؟ و اینکه تشخیص مسئله به همین سادگی ها نیست. یه جمعی که تعدادشون هم کم نیست همچین عقایدی دارن.

حداقلش اینه که مردم کوچه و بازار اولین توقعی که دارن پول درآوردنه و کمتر کسی عشق به کار رو می فهمه. 


اما موضوع اینه که آدم نمیتونه حتی با عشق به علم ادامه بده! این راه هرجایی ممکنه کج بشه یا در خدمت قدرتی دربیاد که غیر انسانی یا ضد انسانی ممکنه باشه.

همین الان توی غرب کلی آدم شیفته و عاشق هستن که مثلا توی کارخونه های خودروسازی یا سلاح های جنگی کار می کنن. اونها دارن به عشقشون میرسن ولی باید دید کجا دارن میرن؟ واقعا چقدر خدمت به بشریت میکنن؟ چقدر همسو با طبیعتن؟ و چقدر این علم به کنه حقایق جهان اونها رو رسونده؟

این حرفی که میزنم با ایمان راسخ نمیگم اما حقیقته که کل دنیا هماهنگه. جوهرو ماده اش با هم.
و اگه کسی میخواد به فهمی از جهان دست پیدا کنه نمیتونه بخشیشو نفی کنه و نادیده بگیره و بخش دیگه رو رشد بده.

این میشه همون علمی که ناقصه هرچند پیشرفته به نظر بیاد چون روح و جوهر رو در نظر نگرفته.
همون علمی که یه کارخونه میسازه و پسماندهاش آبزیان رو مسموم میکنه و میکشه.
علمی که سرطان رو کنترل میکنه اما کل بدن رو ضعیف میکنه.
علمی که لایه اوزون رو سوراخ میکنه و یخ های قطبی رو آب...

این علم برگرفته از علم کامل نیست! علم کامل حکمت توشه. خالق رو میشناسه و بندگیش رو میکنه، خالق هم علم براش میفرسته. علمی که مجموعه رو در نظر بگیره. این علم اگر هم قدرتی بیاره در عرض قدرت خالق و برای قد علم کردن جلوی او نیست. علمیه که از پرتوهای علم خالق نور میگیره و به همه ی جنبه های زندگی انسان و همه ی جانداران ناظره.



پاسخ:


سلام

باهات بشدت همدردی می کنم... تجربه خیییلی تلخیه ؛-)

*

متاسفانه همینطوره که میگی... جامعه داره از آدمها کسایی رو میسازه که علم براشون صرف مدرکه، مدرکی که باهاش به جایگاه اجتماعی، قدرت و در نهایت ثروت می رسند....

علمی که زاده ی تمدن غربه متاسفانه در نهایت به همین نتایج منجر میشه... و درنهایت بشر رو با همین بحران ها مواجه میکنه... دلایلش رو خودت خیلی بهتر گفتی:

"اگه کسی میخواد به فهمی از جهان دست پیدا کنه نمیتونه بخشیشو نفی کنه و نادیده بگیره و بخش دیگه رو رشد بده.

این میشه همون علمی که ناقصه هرچند پیشرفته به نظر بیاد چون روح و جوهر رو در نظر نگرفته.

همون علمی که یه کارخونه میسازه و پسماندهاش آبزیان رو مسموم میکنه و میکشه.

علمی که سرطان رو کنترل میکنه اما کل بدن رو ضعیف میکنه.

علمی که لایه اوزون رو سوراخ میکنه و یخ های قطبی رو آب..."

درحالیکه علمی که این همه اسلام و قرآن مارو بهش تشویق کرده‌اند  مسلما این علم نیست... علمی نیست که طبیعت رو این طور نابود کنه و بشر رو تا این حد غرق در مادیات و هوسها و لذت ها... این علم مادی، همون علمی نیست که اسلام اینگونه هــــــــــــــر نوع بهانه ای رو برای طلب آن از ما میگیره...

خیلی خوب توصیف کردی یک علم سالم الهی و متناسب با فطرت بشر رو...


من فکر می کنم آموزش و پررورش و وزارت علوم باید یه خونه تکونی حسسسابی داشته باشند برای اینکه مفهومی درست از علم در ذهن جوانها شکل بگیره... برای اینکه یه دانشجو بفهمه و درک کنه که برای چه هدفی جویای دانش شده و عمق معنای« دانشجو بودن» یعنی چی؟......این دانش قراره به چه کارش بیاد و چه دردی رو ازش دوا کنه؟  باید این فرهنگ در جامعه جا بیفته که هر مدرکی و هر علمی ارزش نیست....

باید یه انقلاب فرهنگی اتفاق بیفته یه انقلاب فرهنگی واقعی... برای تک تک درسها ... ما در معماری، حقوق، اقتصاد، و در هر رشته ای که فکرش رو بکنیم می تونیم اسلام رو وارد کنیم چون واقعا اسلام برای تک تکشون برنامه داره (این اصلا شعار نیست... واقعا همینطوره و ما متاسفانه خیلی غافلیم... سرمون گرم چیزهای دیگه ایه...)

همه چیز انگار به فرهنگ برمیگرده...

سلام

نکته ی اولی که از صحبت دوستان به ذهنم رسید اینه که رسوخ در تکنیک کار هر کسی نیست.در واقع ماخودمون باید ِ مواظب باشیم در راه رسوخ به 
تکنیک، تکنیک زده نشیم.
وقتی اکثر ماها دنیا گراییمون در وجودمون درونی شده و یا به اندازه ی کافی سمت دلمون الهی نیست چطور میتونیم با رسوخ در تکنیک اهداف الهی رو برآورده کنیم؟
شهید آوینی مصداق بارز توانمندی در رسوخ هستش،کسی که با همون وسایل ارتباط جمعی که خیلی هارو به انحراف کشونده ،تونسته باانتخاب روش درست دل خیلی هارو در سمت الله قرار بده.
ولی نقطه ی مقابل شهید آوینی خیلی بیشتره،متاسفانه و این هم بخاطر ادعای بدون عمل ماهاست. 


به نظر بنده برای مفید باقی موندن مطالبتون در مورد علم،باید بصورت هماهنگ بحث های تئوری و کاربردی رو پیش ببرین،اما پرداختن به تاریخ علم بحث رو از کاربردی بودن دور میکنه،البته این نظر منه.

پاسخ:
سلام بر شما؛
سپاس از نظرتون.

متاسفانه بله ادعای بدون عمل مشکل اصلی ماست!
حالا نظر شما برای عملی و کاربردی کردن مطالب این بخش چیه؟
اصلا منظورتون از کاربردی کردن بحث در مورد علم و علم گرایی چی هست؟
البته این روند بحث های تئوری و اندکی پرداختن به پایه های اصل مطلب باید شکل بگیره تا لزوم ورودپیدا کردن به بحث های عملی حس بشه...

در کل موافقم با شما ....و از شما و همه دوستان دعوت می کنم که نظراتشون رو برای کاربردی کردن مباحث اعلام کنند!

یاعلی.
پاسخ:
مطلب تامل برانگیزی بود :(
۱۱ شهریور ۹۳ ، ۱۹:۲۳ بهزاد سیاوش آملی
سلام راجع به سوالی که پرسیدید به نظرم میاد که شاید نیت پلید سازندگان تکنولوژی در اون تاثیر داشته باشه که حتما هم داره اما میشه در اون بعدا با نیت های خوب تصرف کرد و نتیجه رو به سمت هدف متعالی سوق داد مثلا تولد یک کودک قبل از منعقد شدن نطفه تا زمانی که مرحله نوجوانی و جوانی میرسه رو در نظر بگیرید: علمای دین توصیه های زیادی قبل از بچه دار شدن دارن. حالا فرض می کنیم پدر و مادری این توصیه ها را جدی نگرفتن و انجام ندادن آیا دیگه نمیشه بچه رو بعد از تولد تربیت کرد مطمئنا میشه ولی کار سخت تره.
کل بحث اینه که باید جوری با این تکنولوژی و به قولی مدرنیته برخورد کرد که نه در اون غرق بشیم و همه ارزش ها رو بذاریم کنار و نه کاملا نفی اش کنیم و به سنت بازگردیم بلکه بهترین کاری که میشه کرد استفاده ازش برای پیشبرد اهدافمونه همون رسوخ در تکنیک!
پاسخ:

سلام برشما.

ممنون از جواب کاملتون... همینطوره که می فرمایید و این به یک کار فرهنگی گسترده نیاز داره... کار فرهنگی ای که خود ما باید شروع کنیم نه اینکه منتظر نهاد خاصی باشیم... اینکه بتوانیم تمایز بین درست و نادرست مدرنیته را درک کنیم و این درک را به اطرافیان انتقال دهیم... در این راه الگوی جامعی هم وجود دارد که میتواند راهنمای راه ما باشد: الگویی به اسم قرآن.

۱۱ شهریور ۹۳ ، ۰۸:۰۸ آرمان بدیعی

تمدن غربی از آن جهت که در منظر خود اصالت را به ماده می‌دهد تنها در محدوده‌ی کمّیت‌ها حضور دارد و برنامه‌ریزی می‌کند بدون آن‌که متوجه ساحت کیفیت‌ها و عوالم معنوی باشد و در راستای غفلت از کیفیت‌ها است که با انواع بن‌بست‌ها در رویکرد مادی‌اش روبه‌رو می‌شود.

«استاد اصغر طاهرزاده»

پاسخ:

واقعا جمله ی مناسبی بود و توضیح به جایی برای ویژگی اول علم مدرن...

سپاس فراوان از همراهیتون...

سلام
 تبریک میگم....

این وبلاگ هدف خوبی داره

 موفق باشید...
پاسخ:

سلام ، خوش اومدید!

سپاس... إن شاءالله که با کمک شما و دیگر دوستان به این هدف برسیم

:)


با سلام
لینک شدید
خوش حال شدم از محتوای خوب و مفیدی که در وبلاگتون به اشتراک میگذارید.
اینجور مباحث جای خالیشون واقعا احساس میشه.
پاسخ:
سلام، خوش اومدید.

خواهش می کنم... إن شاءالله که مفید و مثمر ثمر باشه.

منتظر نظرات و نقدهاتون هستیم.


یا علی
۰۹ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۱۰ فانوس جزیره
سلام علیکم
اگه می خواید عاقبت بخیر از دنیا برید و البته با ایمان و خیلی چیزهای دیگه معنوی گیرتون بیاد به اعمال روزهای یکشنبه این ماه که چهار رکعت نماز است مراجعه نمائید
بسیار فضیلت برای این نماز ذکر شده است
التماس دعا داریم بزرگوار
عاقبتتون بخیر / یاابوتراب
سلام. ممنون از مطلب پر محتواتون.
مطلب خوبی در موردِ تفاوتهای علمِ سنتی و مدرن نوشتید.
به نظرم میشه به این مطلب رنگ و بوی تاریخی بیشتری داد. یعنی بازخوانی تاریخِ قبل از رنسانس، خیلی بیشتر تفاوتهای علمِ سنتی(که به گفته شما پیوند خورده با اخلاق و دین و اسطوره بوده) رو با علم مدرن نشون میده. همون طور که توی تاریخِ قدیم هم می بینیم، بسیاری از فیلسوفها، حکیم ها، ستاره شناس ها، ریاضیدان ها، شیمی دانها و ...  زمانی توی شرق، بالاخص تو ایرانِ خودمون بودن و به نظرم اینکه الان میبینیم علمِ مدرن، تو تمام دنیا رو بورسه دلیلش اینه که به دلایلِ مختلف، علم سنتی(که من بیشتر گره خورده با دینِ اسلامش رو منظورم هست)، تا زمانِ حاضر ادامه پیدا نکرده و به دلایلی از گردونه روزگار حذف شده(که این موضوع خودش بحث مفصلی رو می طلبه.)
بهرحال بلافاصله بعد از رنسانس هم که علمِ مدرن(Science) به شکلی که الان هست، پیشرفت نکرده بود. این پیشرفت در طی 400 الی 500 سال ایجاد شده.(که تو دهه های اخیر هم یه موج شتابنده رو گرفته و سرعتِ پیشرفتش بسیار بالا رفته). میخوام بگم که اگر علمِ سنتی هم ادامه پیدا میکرد و از صحنه روزگار حذف نمیشد، حتماً الان پیشرفتهای چشمگیری داشت و میتونست جای علمِ مدرن(Science) رو بگیره.
ببخشید اگر طولانی شد.
موفق باشید.
پاسخ:
سلام خوش اومدید...

سپاس از نظرتون... بله دقیقا همینطوره.... با مراجعه به کتابهای بسیاری از تاریخ دان ها، متفکرها و فلاسفه ما می تونیم همین دیدگاه رو ببینیم که اگر علم سنتی اکنون وجود داشت (به جای علم مدرن) بشر با بسیاری از مشکلات علم مدرن روبه رو نبود... إن شاءالله در گفتار بعد نقدی داریم بر علم مدرن و دستاوردهای مخرب آن...


در پیشگفتار این بحث (واقعیت علم؛ علم واقعی) اشاره ای داشتیم به اینکه راهی که بشر تا به امروز طی کرده می توانست هزینه های منفی کمتری داشته باشد، یا حتی منجر به پیشرفت معنوی انسان شود و اصلا حتی نتایج مثبت داشته باشد! تأملی داشته باشیم روی این دو سوال:

"دنیایی که خالی از همه ی دستاوردهای مخرب علم مدرن باشه ( رجوع شود به دستاوردهای ذکر شده در گفتار قبل) چگونه حاصل می شود؟ در بروز هزکدام از این آثار منفی بشر کجا اشتباه کرده است؟"
۰۸ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۵۱ مسیح مصطفوی
سلام
اولین مطلبتون برام جالب بود و خوندمش.
شهید آوینی در کتاب «توسعه و مبانی تمدن غرب» در خصوص همین موارد و نوع نگاه غرب به مسئله و تفاوتش با ما نگاه می‌کنند.
البته توی اون کتاب «اقتصاد» رکن اصلی است و بیشتر ملاک مطالب اقتصاد غرب و اسلامی است.
پاسخ:

سلام؛ خوش اومدید!

نظر لطفتونه...

خیلی مایلم این کتاب رو بخونم و شاید هم در امتداد این سلسله مباحث به «اقتصاد» هم پرداختیم... هرچی باشه اقتصاد هم یکی از علوم مدرنه و خب از این قافله جدا نیست!

سپاس از توجهتون...

منتظر نظرات بعدی تون هستیم.

۰۸ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۴۹ بهزاد سیاوش آملی
به نظرم این علم مدرن در ذات خودش غفلت انگیزی رو داره چرا که اساسا با عالم ماده کار داره نه تنها با عالم ماده بلکه با چیزی کار داره که شرافت اون از عالم ماده ای که خداوند خلق کرده هم کمتره یعنی مصنوعات دست بشر. یعنی بشر امروز نه تنها با عالم ماده و دنیا که دون مرتبه ترین مراتب عالمه غافل می شه بلکه با چیزی غافل میشه به نام تکنولوژِی که بسیار غفلت انگیزتر از دنیای قبل از عالم تکنولوژیه. اما هیچ گریزی ازش نیست چرا که تمدنی که در اثر این نگاه مدرن به علم به وجود اومده اونقدر فراگیر و وحشیه که هیچ کس نمیتونه جلوشو بگیره. تنها کاری که میشه کرد به قول شهید آوینی رسوخ در تکنیکه یعنی انسان مومن میتونه از همین تکنیک استفاده کنه و تمدنی رو که مد نظرش هست بوجود بیاره البته این خودش کلی مسئله داره و کار هرکس نیست چرا که تصرفی که تکنیک در نفس انسان انجام میده به راحتی از بین نمیره
پاسخ:
سلام

به نکته خوبی اشاره کردید! دست آفریدهای بشر اگر در راه درست و بانیت الهی همراه باشد جز به تعالی انسان نمی انجامد...

مصداقهایی از این کلام را می توانیم مثلا در معماری کهن ایرانی و معماری مدرن امروزی ببینیم... برای مثال مقایسه کنید حس معنوی و آرامش عجیب انسان را به هنگام ورود به مسجد امام اصفهان یا مثلا مسجد نصیر الملک شیراز یا بادگیرهای قدیمی یزد یا خانه ی طباطبایی های کاشان و بسیاری از بناهای تاریخی مشابه،  با حس اضطرابی که یک بنای مدرن با معماری خشن غربی به انسان القا می کند... 

بدون شک هدف پاک معمار ساده ای که بانیت خالص خود در ثانیه ثانیه ی ساخت یک بنا با وضو کار میکرده، رضای خدا بوده و قرب الهی .... و این قابل مقایسه نخواهد بود با هدف سازندگان بناهای امروزی که جز مادیات و سودجویی بیشتر چیزی نیست...

موارد مشابه بسیاری را می توانیم در علوم مختلف و در حوزه های مختلف مشاهده کنیم.



اینجا یک سوال پیش میاد! اگر یک علم یا یک مصنوع دست ساز بشر با هدفی مادی ایجاد شده و پیش رفته باشد، آیا در ادامه می تواند به نوعی به تعالی معنوی منجر شود؟ یعنی بعبارتی از مسیر انحرافی خود به مسیر مستقیم و حقیقی راه یابد؟
۰۸ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۰۳ روح الله فاضل
سلام علیکم
کار خوبی کردید خبر دادید برای اولین بار بود از این خبر دادن‌های وبلاگی ناراحت نشدم.

متن خیلی خوبی بود، در عین اجمال حاوی محتوای غنی و باارزشی بود. یک مرتبه مطالعه کردم، انشاالله یک بار دیگر می‌خوانم اگر نکته‌ای درخورِ بیان به ذهنم آمد جسارتاً عرض خواهم کرد.
یاعلی
پاسخ:
سلام؛
منتظر نظرات شما هستیم.
یا حق.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی