تا ثریا...

تا ثریا...

ثریا نام یک خوشه ی ستاره ای بسیار زیبا در آسمان است؛
یک خوشه ی ستاره ای باز در صورت فلکی ثور....

شاه کلید اصلی

سه شنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۳، ۰۶:۵۷ ق.ظ

(متن کمی طولانیه ولی حتما ارزش خوندشو داره!)

 برگرفته از: مجله صوتی با او بودن یا نبودن مهم این است!)

 

سال‌ها پیش فیلمی را دیدم که خیلی برایم جذاب و هیجان انگیز بود. داستان فیلم مربوط می‌شد به یک شرکت بزرگ تولید آدم. بله، آدم. در این شرکت که به نوعی تنها کمپانی موجود روی زمین هم بود، آدم‌هایی با شکل‌ها و توانمندی‌های گوناگون تولید می‌شدند، تا در خدمت اهداف همان کمپانی باشند. حقیقتش این بود که آنجا یک کارخانه‌ی بزرگ برده‌سازی- البته به شکلی نو و جدید- بود. چندین سال از تماشای آن فیلم گذشت و من به کلی آن را فراموش کرده بودم تا به یک مجموعه کتا از نیل پستمن برخورد کردم. پستمن، استاد دانشگاه نیویورک، جامعه شناس و پژوهشگر مسائل ارتباط جمعی بود. مطالعه کتاب او مرا ناخود آگاه به یاد همان فیلم انداخت. فیلم کمپانی بزرگ برده‌سازی!

 

او نوشته بود: بلایی که بر سر جامعه اش- آمریکا- فرو ریخته است از جمله: لجام گسیختگی انسانی، فقدان شعور اجتماعی، انهدام مبانی خانواده، متلاشی شدن پیوندهای اجتماعی، تخریب باورهای انسان ساز مذهبی، تخلیه ارزشی  نمادها و مظاهر میهنی که نتیجه‌ی آن افول فرهنگ ملی و نابودی قدرت انسان بر تعیین سرنوشت و جامعه‌ی خویش گشته، همه به خاطر تسلیم بی قید و شرط فرد و جامعه در برابر رسانه‌هاست.

 

سخن او کمی برایم عجیب بود، چگونه رسانه می‌تواند چنین کاری بکند، آنچه پستمن از آن سخن می‌گفت اگر واقعیت می‌داشت؛ مانند این بود که یک کشور در یک جنگ فکری، اخلاقی و عقیدتی، کاملا نابود شده باشد. این فاجعه برای یک کشور از هر جنگ نظامی و یا حتی گرفتار آمدن در یک بیماری مهلک مثل ایدز، یا حتی قحطی ای مرگبار بدتر بود.

 

بی هیچ تردیدی سخن او درست بود. آن اتفاق خطرناک، همان شکل‌گیری کارخانه بزرگ برده‌سازی بود، اما در قالب و ساختاری نو، در شکلی فریبنده که کمتر کسی بتواند آن را کشف و رمزنگاری کند. وظیفه‌ی برده سازی مدرن بر عهده‌ی رسانه‌ها بود و از همه مهمتر بر عهده‌ی تلویزیون، ماهواره، اینترنت و رسانه‌هایی از این قبیل.

 

من تازه فهمیده بودم که به جز جنگ و حوادث غیر مترقبه و بیماری‌ها، تهدید دیگری- که به مراتب بزرگ‌تر است- در کمین من و جامعه‌ام نشسته است. خطر تبدیل شدن به ماشین، خطر تبدیل شدن به برده، برده‌ای که باید در خدمت کمپانی‌های بزرگ باشد، برده‌ای که باید تولید کند و مصرف کند و تمام زندگیش در همین خلاصه شود. ابزار تولید و مصرف؛ همین ...

 

بعدها دریافتم که هدف اصلی رسانه و بسیاری از شرکت‌ها و کمپانی‌های بزرگ دیگر اعم از تولید لباس و لوازم آرایش و وسایل زندگی و ... این بوده‌است که ما را سرگرم کنند و از این طریق پول هنگفتی که در تخیل من و شما نمی‌گنجد به جیب بزنند.

 

سرگرمی در اشکال مختلفش؛ از سرگرم شدن به مد و تیپ و قیافه مارک‌ها گرفته تا فوتبال و بازی‌های رایانه‌ای و فیلم و تصاویر پر نور و ...

 

آن‌ها خوب فهمیده بودند که از چه راه‌هایی می‌توانند جیب‌های گشادشان را پر پول‌تر کنند و برای هر کسی یک روش و یک پیشنهاد داشتند. برای خانم‌ها، آقایان، پسران، دختران و حتی کودکان.

 

در ابتدا کار سخت بود، مقاومت‌های اخلاقی و اعتقادی اجازه نمی‌داد تا مردم راحت تن به هر چیزی بدهند. اما زمانی که شگردهای تبلیغاتی و تکنیک‌های اقناعی و مدل‌های بازیگران و خواننده‌ها و ... آن‌ها که پایشان به این بازی باز شد، کار راحت‌تر شد.

 

وقتی توانستند یک نسل را تغییر دهند. برای نسل بعد نیاز نبود خیلی انرژی بگذارند. نسل بعدی از نسل قبلی‌اش الگو می‌گرفت و حتی بعضی وقت‌ها نسل بزرگ‌تر نسل کوچک‌تر را به این امور تشویق می‌کرد.سرانجام کمپانی‌های بزرگ توانستندعده‌ی بسیار زیادی برده‌ی صنعت پرنور، عده بسیار زیادی برده‌ی صنعت فیلم و بازی‌های رایانه‌ای و ... بسازند.

کمپانی‌ها مردم را چنان در دنیای نو و لذات غرق کردند و مردم نیز با چشمان بسته و تعطیلی اندیشه چنان در آن فرو رفتند که خیلی‌ها حتی نفهمیدند چه زمانی در مرداب آن غرق شده و مردند. آن‌ها برده شدند تا چرخ این صنعت بهتر بچرخد. هم چنان که مردمان چنان سرخوش این میهمانی بودند، جهان به استقبال بیمارای می‌رفت خطرناک‌تر از هر چه فکرش را بکنید. بیماری سرطان سیب‌زمینی.

 

شاید بگویید: سرطان سیب زمینی دیگر چیست؟ و یا حتی به این اسم بخندید. پس علایم این بیماری مهلک را می‌گویم تا ببینید که خودتان و نزدیکانتان به این بیماری مبتلا شده‌اید یا نه؟

1.  بی هدفی 2. عدم وجود دلیل و برهان در زندگی 3. عدم حس پشیمانی و ندامت در مورد اشتباهات 4. علاقه مفرط به بی خیالی 5. علاقه مفرط به سرگرمی، تفریح و لذت از هر نوعی 6. احساس ترس از تنهایی 7. دم دمی مزاج بودن 8. بی احترامی و عدم پایبندی به خانواده 9. روشن نبودن آینده 10. خیال پردازی و گرایش به عشق‌های رویایی 11. عدم حس اعتماد به دیگران و جامعه 12. عدم حس ترجم و دلسوزی برای دیگران 13. دروغگویی و دورویی 14. تمایل به الکی خوش بودن 15. عدم پایبندی به مبانی اعتقادی و  اخلاقی 16. عدم علاقه به تفکر و اندیشیدن در مورد کارها و نتایج امور.

 

سخن پستمن نه تنها در مورد کشورش، بلکه در مورد بسیاری از نقاط جهان از جمله کشور ما در حال تحقق است. شاید بپرسید خوب حالا چه باید کرد؟ آیا ریشه‌ی رسانه‌ها را از جا دربیاوریم و بخشکانیم؟ یا کاری کنیم که جامعه‌مان اصلا با آن‌ها سر و کار نداشته باشد؟

قطعا شما هم می‌گویید: این کار نشدنی است. پس چه باید کرد؛ تا ما و نسل آینده‌ی مان برده نشوند و دچار سرطان سیب زمینی نگردند؟

در میان تحقیقاتم دوباره سراغ کتاب‌های پستمن رفتم، سراغ خیلی های دیگر هم رفتم. مارشال مک لوهان، کاستلز، فوکویاما، هانتینگ تون و خیلی دیگر از نظریه‌پردازان در این زمینه. همه‌شان تقریبا بر روی یک موضوع اتفاق نظر داشتند. ( خودت را از بردگی برهان، انسان بودنت را حفظ کن.) اما چطور؟ سوالی که مدتها برایم بی پاسخ بود. بی پاسخ بود چون یار در خانه و من گرد جهان به دنبالش می‌گشتم. تا آنکه سخنی را یافتم از بزرگ مردی که زندگیش الگویی برای بسیاری از انسان‌ها بوده و هست؛ سخنی که همچون نوش دارویی برای تمام دردها و شاه کلیدی برای تمام قفل ها بود.

 

سخن آن بزرگ مرد برای نجات انسان‌ها از دام بردگی چنین بود:

ای مردم! قسم به خدا که خدایتان شما را نیافرید مگر برای اینکه به او معرفت پیدا کنید؛ پس وقتی او را شناختید و به او معرفت یافتید؛ به عبادت او بپردازید و با بندگی او از بندگی غیر او بی نیاز شوید.

 

آن بزرگ مرد، یادآور شده بود که راه نجات از بردگی، بندگی است و میان این دو بسیار فرق است. بردگی انسان را خار می‌کند و بندگی انسان را به اوج می‌رساند.انسان در بردگی دنیا، ذلیل کسی چون خودش می‌شود، ذلیل هوای نفسش می‌شود، ذلیل شهواتش می‌شود. ولی در بندگی خدا تمام زنجیرهای اسارت نفسانی و شهوانی و دنیوی را از هم می‌درد و با بال بندگی به خدایش که حق است و منزه است و بخشنده و مهربان، نزدیک می‌شود. آری، غفلت بشر از این موضوع باعث تمامی مشکلاتش بوده است.

 

چون سخن بزرگ مرد به اینجا رسید؛ کسی از او پرسید که : ای سرور ما معرفت خدا که راه رسیدن به این خوشبختی است، چیست؟ و او پاسخ فرموده بود: شناخت و معرفت یافتن مردم هر زمانی به امام زمانشان کسی که خدا اطاعت، با او بودن و همراهی‌اش را بر مردم واجب ساخته‌است. این نوش داروی گرانبها سخنی بود از سید و سالار شهیدان... بحارالانوار/ جلد 23/ صفحه 83 و  بحارالانوار / جلد 23/ صفحه 93/ حدیث 40

 

آری، نوش داروی تمام دردها و شاه کلید تمام قفل های زندگی ما شناخت صحیح امام زمانمان است معرفتی که منجر به بندگی خدا و همراهی با حجت خدا شود. همان عزیزی که از مادر برای ما مهربان تر است. خوشا به حال کسی که در این بازار مکاره‌ی دنیا دستش را به دست آن امام مهربان و راهنمای حقیقی بشر داده است. تا با او زندگی کند؛ و زندگیش را در با او بودن معنا کند ...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۱۲/۲۶
جوانه ...

نظرات  (۳)

سلام
چند بار اومده بودم ولی نتونسته بودم مطلب رو بخونم...خیلی مطلب مفیدی بود.البته اگه اسم پستت سرطان سیب زمینی بود خیلی جذاب تر میشد و شاید یکی مثل من همون اول جذب میشد بخونش!
کل متن از مجله ی با او بودن یا نبودن بود؟؟؟

شادی راست میگه خیلی بده که آدم وقتی مبتلا میشه تازه صدای سیب زمینی شدنش در میاد!حتما اونموقع هم چون سیب زمینی شده دیگه انگیزه ای برای تغییر نداره!!!مگر اینکه خدا کمک کنه و نوری در دلش روشن کنه.

فکر کنم بدی این سرطان سیب زمینی اینه که آدم به تدریج دچارش میشه و تا وقتی که پیشرفت نکنه نمی فهمه که سرطان سیب زمینی گرفته!
اما هیچ وقت واسه شروع دیر نیست، خداروشکر که راه درمان هم دستمون هست.
به امید ظهور که صد البته نزدیک است...

+واقعا متن قشنگی بود، ممنون.
+راستی پیشاپیش عیدت مبارک :)

پاسخ:
سلام 
سال نو و بهار فاطمی گرامی...
ان شاءالله سالی پر برکت در پیش داشته باشی.
راه درمان وجود داره اما کو کسی که بخواد درمان بشه؟
امیدوارم که همه مون بیدار بشیم...

:)
۲۸ اسفند ۹۳ ، ۱۷:۰۴ علیرضا بیگدلی

باسلام

 

آنها که از اسارت ها رهیده اند و به عشق حق رسیده اند و در حد وظیفه زندگی می کنند .جز با امر او جز با حکم او جز با اشاره او به راهی نمی روند اما 

با یک اشاره اش با سر می روند.

ع.ص

اگر  با تبادل لینک با فرهنگ پرواز موافقید،لطفا ما را با همین نام لینک کنید و سپس به ما اطلاع دهید تا شما را لینک نماییم.

 

http://farhangeparvaz.blog.ir

 

                                                                                                                                                   باتشکر

ایام فاطمیه تسلیت

فرهنگ پرواز

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی