چند مدتی است که سوال بزرگی در ذهنم شکل گرفته و به چالش
بزرگ این روزهای من بدل شده. پرسشی که البته معضل این روزهای دنیای ما نیز هست. عقل
یک جواب به این سوال میدهد و رفتار عالمیان چیزی دیگر!
مقدمهی اول:
مگر نه اینکه همهچیز در این عالم تسبیح خدا را میگویند و همهی اجزای کیهان و همهی موجودات به سوی او رواناند؟ مگر نه این اینکه همهی ما از اوئیم و در پایان زندگی چند روزهمان نیز به سوی او میرویم؟ پس اگر خور و خوابی داریم باید برای او و در جهت رسیدن به او باشد و هر هدفی در زندگی داریم برای کسب رضای او.
مقدمهی دوم:
به نظر میرسد علمی که این روزها بشر به دنبال آنست یک هدف را دنبال میکند: راحتی و آسایش بشر. نگاهی کوتاه به جهان پیرامونمان نشان می دهد که در کنار آسایش نسبی که تکنولوژی برای بشر به همراه آورده، حواشی بسیاری را نیز به همراه داشته: تصادفات جادهای، بیماری های جسمی لاعلاج (چون انواع سرطان) ، بیماری های روحی و روانی و انواع افسردگی، آلودگیهای مختلف زیست محیطی (همچون آلودگی طبیعت بکر زمین، آلودگی هوا، آلودگیهای صوتی و حتی آلودگی نوری)، انقراض روز افزون نسل حیوانات، گرمایش زمین و تبعات آن (همچون تابستانهای بسیار گرم و زمستانهای بسیار سرد، تغییر در الگوی آب و هوا و وقوع سیل و طوفان و بارشهای سنگین برف و ریزش بارانهای سیلآسا و...)، فسادهای اخلاقی، اجتماعی و اقتصادی و غیره و غیره. در کنار این معضلها نیز باید بیفزاییم زیاده خواهی روزافزون بشر را در کسب قدرت و ثروت بیشتر و یا حتی اشغال سرزمینهای یکدیگر. جنگافروزی، کشت و کشتار و خونریزی در یک گوشهی جهان و مرگ عدهای در گوشهای دیگر بر اثر گرسنگی.
منکر خدمات علم به جامعه بشری نیستم اما به نظر میرسد که این راهی که بشر در طول تاریخ برای کسب علم و تکنولوژی و پیشرفت تا به اینجا طی کرده، لزوما تنها مسیر و البته بهترین مسیر نبوده است! (در گفتارهای آتی إنشاءالله به این مبحث بیشتر می پردازیم.)
با توجه به این مقدمه میرسیم به سوال اصلی:
آیا
علم هدف است یا وسیله؟
تکاپویی که این روزها بشر دارد در کسب علم، تنها یک جمله دارد برای گفتن: علم هدف است و بس! تکاپویی که در آنسوی مرزها –و بعضا در همین سو- حتی به تقدیس و پرستش علم هم منجر میشود. علم یک هدف است که فرد تمام زندگی خود را برای رسیدن به آن تلاش میکند و در نهایت چیزی که عایدش میشود «بزرگ شدن» است و از قِبل آن احترام و ثروت و آبرو. و برای جامعه و کشورش نیز قدرتی بیشتر برای تسلط بر باقی کشورها.
و یا میتوان گفت علم وسیلهای است برای رسیدن به آسایش و آرامش انسان! اما نگاهی به زندگی دور بر خودمان و یا نه، نگاهی به زندگی پرآسایش(!) کشورهای پیشرفته و صنعتی چیز دیگری میگوید : اینکه انسان هرگاه خواسته چیزی را درست کند، در کنارش چیز بزرگتری را خراب کرده و هرگاه خواسته چیزی را بدست آورد گوهر ارزشمندتر دیگری را از دست داده است.[1]
آیا هدف ما (بهعنوان یک انسان) در کسب علم هدفی است متناسب با فطرت مان؟
آیا این کسب علم باعث تعالی ما میشود و ما را به هدف والایی که برای آن پای در این دنیا نهادهایم یعنی رسیدن به کمال، نزدیک میسازد؟ یا اینکه صرفا ما را در دنیا و مادیات غرق میکند؟
آیا به همان اندازه که جسممان را نسبتاً آسوده ساخته به ما آرامش روحی نیز بخشیده؟
در این جریان عظیم علمگراییِ عصر حاضر تلاش برای کسب رضای خدا کجا قرار میگیرد؟
نتیجهای که این علم برای بشر داشته نزدیک ساختن او به خدا بود و یا....؟؟
***
به لطف خدا در مجموعه مطالبی که تحت این عنوان قصد دارم در اینجا بنویسم می خواهیم از هدف کسب علم سخن بگوییم و دیدگاههای مختلف را در این زمینه بررسی کنیم....
بیشک همراهی دوستان و بیان نظرات به بهتر شدن مطالب این بخش کمک خواهد کرد.
إنشاءالله.
پی نوشت:
به دوستانی که با مطالب گفته شده در این پیش گفتار چندان موافق نیستند توصیه میکنم که این سلسله مباحث را دنبال کنند تا در یک گفتگوی دوسویهی سالم و البته منطقی، نظرات یکدیگر را نقد کنیم.
[1] این گوهر ارزشمندتر همان انسانیت انسان است. اگر یک نگاه بیطرف و صادقانه داشته باشیم به سبک زندگی انسانهایی که در جوامع پیشرفته زندگی می کنند (جوامعی که مدعیاند علم و تکنولوژی شان آسایش و آرامش را به مردمشان هدیه داده)، به راحتی در میبابیم که کرامت انسانی و کمال وجودی انسان جایگاه چندانی در این جوامع ندارد. چرا این علم در نهایت انسان را به سوی خدا که هدف اول و آخر زندگی انسان است سوق نداده؟ مسیر بندگی در میان این هیاهوی آهن و دود کجاست؟
ممنون از دعوت و مطالب خوبتون
به نظرم قدرتمندان علم و دانشمندان را در اختیار خود دارن و به هر سمت که دلشون بخواد میبرند و هدف نهایی هم کسب قدرت و حفظ مراتب آن در نظم نوینی هست که بوجود آوردن، و مهم ترین خطری هم که احساس میکنند از ناحیه بیداری اسلامیه
یا علی