تا ثریا...

تا ثریا...

ثریا نام یک خوشه ی ستاره ای بسیار زیبا در آسمان است؛
یک خوشه ی ستاره ای باز در صورت فلکی ثور....

بی قراری جوانه

سه شنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۲، ۰۶:۲۸ ق.ظ

نمی‌دانم چرا در روزهای پایانی زمستان همه‌چیز بی قرار است؟

به دور و بر که نگاه می کنی گویی همه در تدارک‌اندو تکاپو....شاید بی‌اختیار.

گاه خود را از قید زمان خارج می‌کنم و به دنیا با دیدی دگر می‌نگرم.... بعد سعی می‌کنم به خودم القا کنم که الان نیمه ی زمستان است یا پاییز! آری چه اشکالی دارد؟ هوای ابری و بارانی که تنها مختص بهار نیست... تلاش می‌کنم که یک عصر غم‌انگیزِ ابری پائیزی را به یاد بیاورم و آن‌را عیناً بر هوای روزهای پایانی اسفندماه منطبق کنم و آخر هم در ذهنم به این نتیجه برسم که:

«من اگه حساب روزها رو در دست نداشتم نمی تونستم بفهمم الان نزدیک بهاره و لحظه‌ی تحویل سالی دگر...

آره همینطوره!»

...

اما نه..

تلاشم بیهوده است!

گویی چیزی نیز در درون خود من درحال جوانه زدن است! *

 


 

عجیب است.... بسیار عجیب!

«این چه ولوله‌ای است در دلم که این چنین همسو با این طبیعتِ در تکاپو شده‌ام ؟ »

....

مثل هرسال حاصل تفکراتم به جایی نمی رسند!

مثل اینکه قرار است این چند روز پایانی زمستان امسال هم ، مثل سال‌های پیشین عمرم با سوالات مسکوت ذهنم به پایان برسند...

آیا در این لحظه‌ی ناب تحویل بهار، باقی مخلوقات او هم، چون من بی‌قرارند؟

این بی‌قراری برای چیست؟

 

 

*من فکر می کنم قدیم‌ها که تقویم اختراع نشده بود مردم از همین بی قراریِ دل‌هاشان پی به لحظه‌ی تحویل سال می‌بردند! این را از تیک تیک ساعت دلم فهمیده‌ام در لحظه‌ی ورود زمین به نقطه‌ی اعتدال بهاری.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۱۲/۲۷
جوانه ...

نظرات  (۳)

دل بی تفاوت سارا به لطف خدا دوباره بهاری شد.....



تا شقایق هست... تا امید هست... تا باران بهاری هست... تا برکه ی زلال مهربانی خدا هست...

(:


پاسخ:

(گل بزرگ)


خداروشکر...

سلام سال نوت مبارک!!!

اتفاقا منم گاهی یه جورایی شبیه تو فکر می کنم... سعی می کنم فکر کنم این مثلا یه عصر پاییزیه... یه بارونه مربوط به شروع فصل سرما نه انتهاش...

...

امسال تا یکی دو روز قبل از عید در برابر این حس نو شدن مردد بودم... شاید بخاطر ایام فاطمیه نمی خواستم این حس رو به دلم راه بدم... اما در دیگران می دیدم و هوایی می شدم...

آخر، روز قبل از سال تحویل مقاومتم شکست و تازه اون موقع شروع کردم به بعضی کارها...

دلم می خواست همه ی چرک ها و کثیفی ها رو از خونمون بریزم بیرون. بشورمشون و با شستن آلودگی ها دل خودم رو هم نو کنم. شروع بهتر شدنم باشه... شروع سالی بهتر و متفاوت برای بندگی ... برای ادب... برای عبودیت...

دوست داشتم مهربون بشم... یه آدم مهربون که تا حالا نبودم...

شروع کردم به شستن و دور ریختن خاطرات بد... انرژی های بد... خیلی به این پاکیزه شدن همه چیز احساس نیاز می کردم...

اولین بار بود که با این انرژی و با این شوق داشتم به استقبال بهار می رفتم...

برای اولین بار می خواستم چارچوب های سیاه ذهنم رو خراب کنم و سفید سفید ببینم و بسازم دلم رو خونه ام رو و همه چیز رو...

.......................

.......................................

....................................................


نمی دونم کجای این نیاز، از سمت و سوی خدا فاصله داشت که به حکم کل شی هالک الا "وجهه" .......................... باد اومد به سراغ غنچه های سفید نشکفته ی دلم.............

و از اون موقع تا الان ته دلم نسبت به بهار بی تفاوت شده و هر کاریشم می کنم درست نمی شه....................




پاسخ:
سلام سال نو شما هم مبارک...

اصلا روزای اخر سال یه رنگ و بوی دیگه میده.... خیلی مرموز و گنگه... البته حس خوبی داره ها اما اینکه نمی فهمی چرا این حس رو داری عجیبش می کنه؟


این خونه تکونی و این شوق زیادت برای استقبال از بهار رو کاملا می فهمم اما این بی تفاوتی آخر رو درک نمی کنم ....

یه دفعه چه اتفاقی افتاد؟

سلام

حس جوششی در درون قفسه ی سینه آدم...

با اومدن بهار شروع میشه و روز تولدم اوج میگیره.

یه روزی فکر میکردم اگه از تقویم خبر نداشته باشم با  همین حس جوشش میفهمم ... اردیبهشت کیه!


بهار واقعا  فصل زنده شدنه...خداوند میگه اونها رو پس از مرگ زنده میکنیم...گویا این احیا برای قلبهامون هم رخ میده.


امسال عید و حتی آغاز سال نو برایم شوق آور نیست،اما صدای پای قدمهای بهار دلم را میلرزاند.


پاسخ:
علیکم السلام
اردیبهشت که دیگه عروس فصلهاست؛ خوش به حال شما....

امیدوارم هیچوقت دلت از شادی و شوق خالی نشه... 
گل


ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی